English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (5717 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
regenerate U تولید مجدد
regenerated U تولید مجدد
regenerates U تولید مجدد
regenerating U تولید مجدد
reproduction U تولید مجدد
reproductions U تولید مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reporduce U تولید مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
voice U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voices U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voicing U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
hard U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
reproduction U تولید کردن مجدد
reproductions U تولید کردن مجدد
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
image reproduction U تولید مجدد تصویر
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
refresh memory U واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
reproducible U قابل تولید مجدد تجدید پذیر
reprographics U ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
Other Matches
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
furthered U مجدد
further U مجدد
seconds U مجدد
seconding U مجدد
further on U مجدد
furthermore U مجدد
seconded U مجدد
second U مجدد
reflorescence U مجدد
furthering U مجدد
furthers U مجدد
renewed U مجدد
reloads U بارکردن مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reload U بارکردن مجدد
reload U پر کردن مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
resurgence U طغیان مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
retrials U محاکمه مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
retrial U ازمایش مجدد
reloads U پر کردن مجدد
retrial U محاکمه مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
redistribution U توزیع مجدد
repaint U رسم مجدد
redrew U رسم مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
re attachment U توقیف مجدد
re claim U تقاضای مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
re-ran U نمایش مجدد
redraws U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
redrawing U رسم مجدد
redraw U رسم مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
re-runs U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
reversion U ترجمه مجدد
recreations U خلق مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
re election U انتخاب مجدد
remanded U بازداشت مجدد
recreation U خلق مجدد
recounts U شمارش مجدد
revisit U ملاقات مجدد
replenishing U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
recounting U شمارش مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
restatement U بیان مجدد
restatements U بیان مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
reinforcement U وضع مجدد
re-election U انتخاب مجدد
recount U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
revisited U ملاقات مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
restoration U استقرار مجدد
replenished U تدارک مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
retaking U گرفتن مجدد
retakes U گرفتن مجدد
replenished U پرکردن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retake U گرفتن مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenish U پرکردن مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
reissue U چاپ مجدد
remotion U حرکت مجدد
reeducation U تربیت مجدد
reebtry U تملک مجدد
reebtry U دخول مجدد
rerun U اجرای مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
resale U فروس مجدد
resale U حراج مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reoccur U فهور مجدد
rededication U تقدیم مجدد
reebtry U ورود مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reentrance U دخول مجدد
reissues U چاپ مجدد
renascence U زندگی مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
retread process U تعمیر مجدد
rallied U اجتماع مجدد
regelation U انجماد مجدد
rallies U اجتماع مجدد
reformat U فرمت مجدد
republication U انتشار مجدد
reissued U چاپ مجدد
retransmission U ارسال مجدد
retransmission U مخابره مجدد
reshipment U حمل مجدد
reapparition U فهور مجدد
restart U شروع مجدد
resupply U اماد مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
resurvey U بررسی مجدد
reconversion U گرایش مجدد
remand U بازداشت مجدد
recompile U کامپایل مجدد
reinfection U عفونت مجدد
recaption U توقیف مجدد
comeback U دستیابی مجدد
reexport U صادرات مجدد
remanding U بازداشت مجدد
retrials U ازمایش مجدد
remands U بازداشت مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
rally U اجتماع مجدد
rededication U اهدا مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
resorption U مکیدن مجدد
recoupment U کسب مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
repayments U پرداخت مجدد
repayment U پرداخت مجدد
reprecipitation U رسوب کردن مجدد
Recent search history Forum search
1Vintage style
2تعریف فونتیک چیست؟
2reintroduce?
1Oem
1Capacitated production facility
0تابع تولید همگن چیست؟
0نوشتن صحیح تولید برتر
0lot number
0lot number
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com